دانشگاه رازی
پژوهش نامه ادبیات داستانی
2676-6531
2676-654X
10
1
2021
04
21
تحلیل عاطفی داستان مارون اثر بلقیس سلیمانی
1
13
FA
معصومه
ابراهیمی هژیر
دانشجو دکتری زبان و ادبیّات فارسی، دانشکده ادبیّات، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران
mehozhir@gmail.com
مرتضی
رزاق پور
استادیار زبان و ادبیّات فارسی، دانشکده ادبیّات، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران
morteza.razaghpoor@yahoo.com
رضا
صادقی شهپر
دانشیار زبان و ادبیّات فارسی، دانشکده ادبیّات، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران
r.s.shahpar@gmail.com
10.22126/rp.2020.5660.1248
تفاوت انسانهای معمولی و هنرمند، در شناخت و چگونگی انتقال عاطفه است. عاطفه همان هیجان در روانشناسی است که بهدنبال احساسهایی همچون خشم، ترس، غم و شادی بروز میکند. هدف از پژوهش حاضر تحلیل و شناساندن عاطفه از دیدگاه ادبیّات و روانشناسی و بیان ویژگیهای عاطفی شخصیّتها در داستان مارون از بلقیس سلیمانی است. نوشتار پیش رو با روش توصیفی - تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای، با ابزار فیش نگاشته شده است. پیش از دهة نود هجری، هیچ منبعی بهطور مجزّا عاطفه در ادبیّات و علم روانشناسی را بررسی تطبیقی نکرده است. داستان <em>مارون</em> بلقیس سلیمانی داستانی رئالیستی است. شخصیّت اصلی زنی سرکش است که رفتارش همچون مردها است. این داستان حسّ خشم، عصبانیت، ترس و نفرت را به خواننده انتقال میدهد. نویسنده برای معرّفی شخصیّتها بهخوبی از فرایندهای هیجانی کمک گرفته تا ضمن انتقال احساس و عاطفه، شخصیّت هم شناخته شود. نتیجة بهدست آمده، قطعیت در تأثیر نویسنده بر مخاطب از راه بیان عاطفه در داستان است. نویسندگان باید ماهیت تفکّر مخاطبان را بشناسند تا روشهای بهتری را برای داستاننویسی و ایجاد ارتباط با آنها بیابند و بهطور قطع اگر فرایندهای ذهنی افرادی را که برای آنها مینویسند درک کنند، در کار خود موفّقتر خواهند بود.<br /><strong> </strong>
تحلیل,عاطفه,داستان,مارون
https://rp.razi.ac.ir/article_1648.html
https://rp.razi.ac.ir/article_1648_3015ed82219db269342eb0022f9698cb.pdf
دانشگاه رازی
پژوهش نامه ادبیات داستانی
2676-6531
2676-654X
10
1
2021
04
21
بررسی جریان سیّال ذهن در رمان داستان یک شهر با تأکید بر نقد مضمونی
15
34
FA
صفیه
توکلی مقدم
استادیار زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه پیامنور، تهران، ایران
s.tavakkoli56@yahoo.com
10.22126/rp.2021.5262.1221
زمان بهعنوان یکی از عناصر اصلی نقد ادبی و رمان، از منظرهای مختلف قابل بررسی است. ژرژ پوله (1902-1999 م) یکی از نظریهپردازانی است که با تأکید بر اهمّیت عنصر زمان، برمبنای تصاویر و فضای داستانی، به درک نویسنده از زمان میپردازد. او بر آن است تا بهیاری تصویرسازی نویسنده در داستان، ابعاد زمانی تأثیرگذار در خلق شخصیّت و پیشبرد روایت، ما را با فضای غالب بر داستان آشنا کند تا ازراه واکاوی فضا به دریافتی دیگرگونه از متن دست یابیم. احمد محمود، از نویسندگان برجستة معاصر است که بررسی آثار او اهمّیت عنصر زمان و مؤلّفههای وابسته به آن را در خلق روایت، شخصیّت و فضای داستانی نشان میدهد. بهکارگیری جریان سیّال ذهن در رمان <em>داستان یک شهر</em>، روایت رویدادها در بستری از کش و قوسهای زمانی و فضاسازی پیاپی تحت تأثیر تداعیها و گسستهای زمانی، موجب شد این رمان را با روش توصیفی - تحلیلی و با تأکید بر نقد مضمونی ژرژ پوله بررسی کنیم. برآیند این بررسی نشان میدهد که تغییر مداوم زمان داستان بین حال و گذشته، روایت مدّتی طولانی از گذشته از دریچة لحظاتی محدود از حال، تقابل زمان ذهنی و زمان عینی و بازنمایی لایههای درونی ذهن راوی، بهرهگیری از تداعیهای مکرّر، جابهجایی متناوب زمان و مکان، همه از ویژگیهای داستان سیّال ذهن است که در این رمان دیده میشود.
<strong> </strong>
جریان سیّال ذهن,داستان یک شهر,احمد محمود,نقد مضمونی
https://rp.razi.ac.ir/article_1635.html
https://rp.razi.ac.ir/article_1635_eb305d01037813bd163c208e31c36305.pdf
دانشگاه رازی
پژوهش نامه ادبیات داستانی
2676-6531
2676-654X
10
1
2021
04
21
کارکرد زاویۀ دید راوی اوّلشخص در پیشبرد داستان (مطالعه موردپژوهانه: رمان کوابیس بیروت غادة السّمان)
35
47
FA
یسرا
شادمان
0000-0001-8063-9741
استادیار گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه الزهراء (س)، تهران، ایران
y.shadman@alzahra.ac.ir
10.22126/rp.2020.4987.1208
راوی و زاویۀ دید ازجمله عناصر مهمّ داستان هستند که استفاده از آنها بهشکلهای مختلف، سبب پویایی و تحوّل هنر داستاننویسی معاصر شده است. «غادة السّمان» (1942) ادیب و نویسندۀ بزرگ سوری، رمان <em>کوابیس بیروت</em> خود را با زاویۀ دید درونی و راوی اوّلشخص روایت میکند و موفّقیت این اثر نیز بهسبب کاربست مناسب راوی و زاویۀ دید منتخب نویسنده است. در جستار پیش رو تلاش شده با روش توصیفی – تحلیلی، نقش زاویة دید راوی در پیشبرد ماجراهای داستان <em>کوابیس بیروت</em> بررسی، ارزیابی و نقد شود. راوی <em>کوابیس بیروت</em> قهرمان داستان است که با زاویۀ دید اوّلشخص، نقش صدای مؤلّف را برای ارائة اطّلاعات به خواننده ایفا میکند. ازآنجاکه نویسنده از چشم خواننده پنهان و ماجراهای داستان با زبان راوی اوّلشخص روایت میشود، درک اتّفاقهای سخت جنگ، برای خواننده باورپذیر و تأثیرگذاری آن بیشتر است. انتخاب این راوی باعث تسریع حرکت داستان میشود؛ زیرا حاصل تجارب عینی و ذهنی فرد خاصّّی است و دیگر واسطهای بهنام نویسنده میان خواننده و اثر قرار ندارد. راوی اوّلشخص نسبت به احساسات و نظرات شخصیّتهای دیگر داستان بیاّطلاع است؛ بنابراین دربارة آنان با حدس و گمان صحبت میکند. دربارۀ خود نیز میکوشد به روش شخصیّتپردازی غیر مستقیم، یعنی با اعمال، بیان افکار و گفتوگو، خود را به خواننده بشناساند.
<strong> </strong>
عناصر داستانی,شیوۀ روایتگری,زاویۀ دید اوّلشخص,کوابیس بیروت,غادة السّمان
https://rp.razi.ac.ir/article_1634.html
https://rp.razi.ac.ir/article_1634_49c3c67fdcd8334252a106351a19c845.pdf
دانشگاه رازی
پژوهش نامه ادبیات داستانی
2676-6531
2676-654X
10
1
2021
04
21
گونههای «همحضوری» و «تراگونگی» پیشمتن داستان اسکندر شاهنامه فردوسی در پسمتن شرفنامه حکیم نظامی؛ براساس نظریه ژرار ژنت
45
65
FA
سیدعلی اکبر
شریعتی فر
استادیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، واحد سبزوار، دانشگاه آزاد اسلامی، سبزوار، ایران
shariatifar@iaus.ac.ir
10.22126/rp.2021.5482.1237
بینامتنیت رویکردی ادبی است که به منتقدان این امکان را میدهد تا به شیوهای علمی و نظاممند، پیوندهای میان آثار را بررسی کنند. ارتباط متون موضوعی است که با ساختارگرایی مورد توجّه پژوهشگران قرار گرفت. نخستینبار ژولیا کریستوا در روابط متون، «بینامتنیت» را بهکار برد. پس از وی افرادی به بررسی مباحث بینامتنی از دیدگاههای متفاوت پرداختند. یکی از آنان ژرار ژنت است که روابط میانمتنی را با تمام تغییرات آن، گستردهتر و نظامیافتهتر بررسی کرد و آن را ترامتنیت نامید. ژنت یکی از مهمترین نظریهپردازان این رویکرد است که در کاربردیکردن آن نقش اساسی دارد. ژنت، ارتباط یک متن با متون یکدیگر را مطرح کرده است. یکی از مفاهیم بینامتنی، تأثیرپذیری صریح و غیر صریح و ضمنی متون ادبی از منابع دیگراست. نوشتار پیش رو با شیوة کتابخانهای و تحلیلی با هدف برقراری ارتباط میان نظریة بینامتنیت ژنت و گونههای تأثیر و تأثّر متون از یکدیگر، موضوع پژوهش خود را داستان اسکندر <em>شرفنامه</em> بهعنوان «پسمتن» و داستان اسکندر <em>شاهنامه</em> بهعنوان «پیشمتن» انتخاب کرده تا در مقایسه با یکدیگر براساس آرای ژنت، آنها را بررسی و تحلیل کند و پاسخ پرسشهایی همچون آیا پیشمتن داستان اسکندر <em>شاهنامه</em> در پسمتن داستان اسکندر <em>شرفنامه</em> تأثیر داشته است؟ و چگونگی ارتباط پیشمتنی و پسمتنی براساس نظریة ژرار ژنت را روشن سازد.
<strong> </strong>
اسکندر,شاهنامه,شرفنامه,ژنت,همانگونگی,بینامتنیت,بیشمتنیت
https://rp.razi.ac.ir/article_1637.html
https://rp.razi.ac.ir/article_1637_f05670eddde5ce2cd8eaf8e140d01189.pdf
دانشگاه رازی
پژوهش نامه ادبیات داستانی
2676-6531
2676-654X
10
1
2021
04
21
تأثیر مدرنیسم بر نظامهای استعاری رمان سمفونی مردگان
67
85
FA
محمود
صارمی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیّات فارسی، دانشکده ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
saremi.m4@gmail.com
محمد
ایرانی
0000-0002-1319-3708
دانشیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، دانشکده ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
moham.irani@gmail.com
عامر
قیطوری
دانشیار گروه زبان و ادبیّات انگلیسی، دانشکده ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
gheitury@gmail.com
10.22126/rp.2021.5968.1288
پژوهش حاضر بهدنبال یافتن پیوند میان مدرنیسم و استعارههای مفهومی است و بر این فرض استوار است که اصول و مؤلّفههای مدرنیسم در شکلگیری نظامهای استعاری رمان نو تأثیرگذارند. این فرض برپایۀ نظریات معنیشناسان شناختی و با توجّه به کارکرد شناختی استعارههای مفهومی و فرایند انتقال معنا و مفهومسازی ذهن بشر شکل گرفته است. معنیشناسان بر این باورند که استعاره هم مبنای تفکّر است و هم ابزار بیان آن؛ بنابراین سامانیافتن هر اندیشهای - دینی، سیاسی، اقتصادی، واقعگرا، مدرن و...- در ذهن انسان، از مجرای استعاره امکانپذیر است و بروز و ظهور آن نیز - در هر شکل و قالبی - نیازمند زبانی استعاری است. بر همین اساس در نوشتار پیش رو استعارههای مفهومی <em>سمفونی مردگان</em> (1386) اثر عباس معروفی بهعنوان رمانی نوگرا بررسی شده تا ابعاد گوناگون این تأثیر و تأثّر را نشان داده شود. بررسیها بیانگر آن است که برخی از مؤلّفههای برجستة مدرنیسم ازجمله شیوههای نوین روایت، دوری از وضوح و صراحت، فردگرایی، رمزگرایی، نفی حقیقت واحد، اشارات تلمیحی و... در رمان مورد نظر بهکار رفتهاند و در هفت الگو سبب شکلگیری نظامهای استعاری خاصّی در متن شدهاند.
<strong> </strong>
مدرنیسم,رمان نو,استعارههای مفهومی,سمفونی مردگان,عبّاس معروفی
https://rp.razi.ac.ir/article_1630.html
https://rp.razi.ac.ir/article_1630_d1e1fd52669ef7b423b26727313c9502.pdf
دانشگاه رازی
پژوهش نامه ادبیات داستانی
2676-6531
2676-654X
10
1
2021
04
21
بررسی روابط بینامتنی میان شعر «زمستان» اثر مهدی اخوان ثالث و داستان «تاقچههای پر از دندان» اثر بیژن نجدی
87
97
FA
علیرضا
صدیقی
دکتری زبان و ادبیات فارسی، مدرّس زبان فارسی مرکز زبان دانشگاه سواس، لندن، انگلستان
aa_sedighi@yahoo.com
10.22126/rp.2021.3851.1146
بیژن نجدی هم شاعر است و هم شاعرانه داستان مینویسد. او برخی از داستانهایش را متأثّر از برخی از اشعار معاصر نوشته، با اینهمه، تأثیرپذیریاش از دیگران باعث توقّف خلاّقیت داستانیاش نشده و وی را به تکرار متن اوّل وادار نکرده است. در جستار پیش رو روابط بینامتنی شعر «زمستان» اخوان و داستان «تاقچههای پر از دندان» اثر نجدی، بررسی و نشان داده شده است که نجدی در انتخاب عنوان، برخی از شخصیّتها، فضاسازی و انتخاب مکان، از زمستان متأثّر است؛ امّا باوجود الهامگیری از «زمستان»، به نقد اخوان یا جریان روشنفکری ناامید پس از کودتای 28 مرداد پرداخته و از این رو روایتی متفاوت با روایت او در شعر «زمستان» آفریده است. اخوان دلیل ناامیدیاش را در روایتش توضیح نمیدهد؛ امّا نجدی با اشارۀ مستقیم و ارجاع به کودتای 28 مرداد، نشان میدهد از درخانهماندن خسته است به همین دلیل، برخلاف اخوان از درون به بیرون یا از خانه به خیابان میآید.
<strong> </strong>
بینامتنیت,«تاقچههای پر از دندان»,نجدی,زمستان,اخوان ثالث
https://rp.razi.ac.ir/article_1632.html
https://rp.razi.ac.ir/article_1632_9848c23535f23e95d9ef3aef0f5147db.pdf
دانشگاه رازی
پژوهش نامه ادبیات داستانی
2676-6531
2676-654X
10
1
2021
04
21
ساخت شخصیّت داستانی دارای پیشینه براساس نظریههای شخصیّت داستانی
99
117
FA
علی
عشقی سردهی
استادیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی، سبزوار، ایران
eshghi@iaus.ac.ir
10.22126/rp.2021.5771.1261
شخصیّت داستانی ممکن است کاملاً تخیّلی باشد و نویسنده خود خالق آن باشد. نویسنده همچنین میتواند از خصوصیات خود، دیگران و حتّی شخصیّتهای تاریخی و ادبی استفاده کند. در این صورت، داستان او زمینة واقعی خواهد داشت. این نوع شخصیّت، شخصیّت داستانی دارای پیشینه نامیده و در جستار پیش رو آفرینش گونههای آن بررسی میشود. گاهی نویسنده برای ساخت شخصیّتی علمی و واقعی، از تحلیلهای روانشناسان برای شناساندن شخصیّتهای گوناگون داستانی در کار خود استفاده میکند. برخی شخصیّتهای ساختهشدۀ نویسنده، نمونه و الگویی میشود تا نویسنده بتواند از شخصیّت تجربهشدۀ آنان در داستانهای دیگر نیز بهره ببرد. برخی شخصیّتهای اجتماعی، اندیشهها و آرمانهای مورد علاقۀ مردم را بیان میکنند. نویسنده گاه از این شخصیّتها در داستان استفاده میکند. برخی شخصیّتها هم مورد تنفّر مردم هستند. نویسنده ممکن است از بهکارگرفتن آنها بپرهیزد. در بازسازی شخصیّت، نویسنده گاهی از عوامل مختلفی مانند لحن افراد استفاده میکند.
شخصیّت دارای پیشینة داستانی,نظریههای شخصیّت داستانی,تجربة نویسنده,شخصیّتپردازی تجربی,بازسازی
https://rp.razi.ac.ir/article_1633.html
https://rp.razi.ac.ir/article_1633_bd7e870ea558aee4e5a5310710a8756c.pdf