دانشگاه رازی
پژوهش نامه ادبیات داستانی
2676-6531
2676-654X
5
1
2017
08
23
بررسی مضامین محوری داستانهای کوتاه دفاع مقدّس
1
12
FA
شکراله
پورالخاص
دانشیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه محقّق اردبیلی
pouralkhas@uma.ac.ir
مریم
بهزادی
دانشجوی کارشناسیارشد ادبیّات مقاومت، دانشگاه محقّق اردبیلی
behzadimaryam331@yahoo.com
داستان کوتاه، روایت منثور خلاّق نسبتاً کوتاه، با گروه محدودی از شخصیّتهاست که در عملی منفرد شرکت دارند و در پشت آن ساختار محکمی از فکر و اندیشه وجود دارد و به آسانی توانایی بیان موضوعات سیاسی، نظامی، فرهنگی و... را داراست. هشت سال دفاع مقدّس گنجینة گرانبهایی در اختیار داستاننویسان قرار داد؛ به گونهای که با وقوع جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس، مضمون داستان کوتاه تعبیر کرد و مضامینی، همچون: شهادت و ایثار، فرهنگ عاشورا، دلتنگی برای ارزشها، کمک به سربازان دین، جانبازان، آزادهها و... در این ژانر ادبی مشهود است؛ با وجود این، داستان کوتاهی که بتواند تمام واقعیّتها و لحظههای ناب معنوی جبهة حق علیه باطل را بهخوبی به تصویر بکشد و فراخور ادبیّات داستانی دفاع مقدّس باشد، پدید نیامده است. هدف اصلی نویسندگان، در این پژوهش، این است که با تحلیل برخی از داستانهای کوتاه پایداری به مضامین محوری دفاع مقدّس پرداخته شود.
دفاع مقدّس,داستان کوتاه,مضامین محوری دفاع مقدّس
https://rp.razi.ac.ir/article_695.html
https://rp.razi.ac.ir/article_695_f42900ac6889b54c79d7b1526b832b44.pdf
دانشگاه رازی
پژوهش نامه ادبیات داستانی
2676-6531
2676-654X
5
1
2017
08
23
بررسی عناصر پست مدرنیستی رمان «ترجیع بندی برای شاعران جوان»
15
40
FA
معصومه
دهقان شیری
دانشجوی دکتری ادبیّات فارسی، دانشگاه پیام نور واحد تهران جنوب
mdshiry@gmail.com
ب<br /> روایت پسامدرن که در پی پشت سر گذاشتن مدرنیته به وجود آمده، دارای ویژگیهای خاصّی است که معلول دنیای آشفته و ناامن امروزی است. در این نوع روایت، داستان هیچ قطعیّتی ندارد و روال خطّی در داستان دیده نمیشود؛ علاوه بر اینکه شخصیّتهای غیر قابل اعتماد ضمن رقابت با راوی داستان، موجب تکثّرگرایی و بینامتنیّت میشوند. در این پژوهش که با روش توصیفی - تحلیلی و با هدف شناخت عناصر پسامدرنیستی رمان <em>ترجیعبندی برای شاعران جوان</em> انجام شد، ویژگیها، نشانهها و عناصر تشکیلدهندة پسامدرنیسم شامل: مدوّر بودن، عدم قطعیّت، زاویة دید دوّمشخّص، فراداستان و القاء جعل، چندصدایی، زاویة دید و کثرتگرایی، فراروایت، بدبینی و کولاژ، بررسی گردید و نمونههای این سبک در رمان مورد نظر تحلیل شد. در پایان به این نتیجه رسیدیم که ویژگیهای سبک پسامدرنیستی در نوع روایت کاملاً مشهود است و مهمترین عنصر پسامدرنی این رمان، تکثّرگرایی است که از طریق تعدّد راویان و تغییر زاویة دید و همچنین بینامتنیّت پدید آمده است. عدم قطعیّت، فرامتن و چند پارگی نیز از عناصر شاخص این رمان محسوب میشوند.<br /> <strong> </strong><br /> <br /><br /><br /><br /><br /><br />
ادبیّات داستانی,روایت پسامدرن,فتحالله بینیاز,رمان ترجیعبندی برای شاعران جوان
https://rp.razi.ac.ir/article_696.html
https://rp.razi.ac.ir/article_696_e56f8e4b0ca27a955eec48f18492b0c6.pdf
دانشگاه رازی
پژوهش نامه ادبیات داستانی
2676-6531
2676-654X
5
1
2017
08
23
مؤلّفههای رئالیسم جادویی در رمانهای اهل غرق منیرو روانیپور و طبل حلبی گونتر گراس
41
56
FA
علیرضا
شوهانی
استادیار گروه زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه ایلام
فرشته
ملکی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه ایلام
اصطلاح رئالیسم جادویی یا واقعگرایی جادویی، شیوة نوینی در داستاننویسی معاصر است که در آن عناصر واقعیّت و خیال درهم میآمیزند. حاصل این تلفیق، اثری است که به هیچکدام از عناصر اوّلیّة سازندهاش شبیه نیست. در این شیوه، آمیزش دو عنصر واقعیّت و خیال چنان استادانه انجام میگیرد که تمامی حوادث غیر واقعی و خیالی در بستر داستان، کاملاً حقیقی و طبیعی جلوه میکنند؛ به گونهای که خواننده به سادگی آنها را میپذیرد. بر اساس یافتههای پژوهش، روانیپور و گراس تلاش کردهاند با روبهرو کردن خواننده با دنیایی ناآشنا، بین خواننده و داستان فاصله اندازند و برای این منظور، از زوایای دید متعدّد بهره جستهاند. شخصیّتهای دو اثر، دوگانهاند؛ یعنی از جهان واقعی به جهان تخیّلی و بالعکس سیر میکنند. هر دو نویسنده، مشکلات سیاسی – اجتماعی جامعة خود را مبنای خلق رمانهای خود قرار داده و شیوة رئالیسم جادویی را برای آفرینش داستانهای خود به کار بردهاند. رمان <em>اهل غرق</em> از نظر به کارگیری عناصر سحر و جادو و وهم و خیال پررنگتر است و رمان <em>طبل حلبی</em>، نمونههای بیشتری از مؤلّفههای دوگانگی و سکوت اختیاری داراست.
<strong> </strong>
رمان,رئالیسم جادویی,اهل غرق,طبل حلبی
https://rp.razi.ac.ir/article_697.html
https://rp.razi.ac.ir/article_697_7e7fe0b84f2032f079ebb7c3f1e2997e.pdf
دانشگاه رازی
پژوهش نامه ادبیات داستانی
2676-6531
2676-654X
5
1
2017
08
23
باورها و عناصر ادبیات عامه در رمان« ورچَم» محمدرضا همزهای
57
74
FA
نسرین
علی اکبری
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی داتشگاه کردستان
kurdland2011@gmail.com
عبدالحسین
شهبازی
دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کردستان
babaktaherizadeh@yahoo.com
مسعود
باوان پوری
0000-0003-4219-9575
دانشجوی دکترای زبان و ادبیات عربی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان
masoudbavanpouri@yahoo.com
یکی از کهنترین گونههای ادبیّات و هنر به عنوان پایدارترین جلوهگاه باورهای آدمی، آن، ادبیّات عامّه است. زبان ساده، لحن عامیانه، باورها و اعتقادات و لغات و اصطلاحات محلّی از بارزترین ویژگیهای ادبیّات عامّه است. با مطالعه در این نوع ادبیّات، علاوه بر به دستآوردن اطّلاعاتی در زمینة جامعهشناسی تاریخی، میتوان به بررسی گذشته و شناخت باورهای مردم و روش زندگی آنان پرداخت. محمّدرضا (فریبرز) همزهای در آثار خویش به عناصر و باورهای فرهنگی و عامیانة اقلیم و منطقة خویش توجّه خاصّی نموده است. پژوهش حاضر بر آن است با بررسی رمان <em>ورچم</em> و بهرهگیری از روش توصیفی - تحلیلی به بیان این عناصر و باورها در رمان مذکور بپردازد. این رمان را میتوان منبع بسیار مهمّی برای فرهنگپژوهان، جامعهشناسان و زبانشناسان دانست، زیرا بهخوبی به توصیف مکانها، رویدادها و حوادثی که در این زمان در زندگی مردم غالب بوده است، پرداخته است. همزهای در این رمان از ضربالمثلها، لغات، باورها و اعتقادات دینی و روحی مردم بهخوبی بهره برده است و ضربالمثلهای رایج در این زمان را در لابهلای کتاب خویش گنجانده است؛ و این امر سبب شده تا این رمان بهسان گنجینهای ادبی برای نسلهای بعدی باقی بماند. نویسنده از سرابها و مکانهای قدیمی استان و بهویژه شهر کرمانشاه یاد کرده است. همچنین مواردی مانند خوراک، پوشاک، بازیها، موسیقی و باورهای مردم در این رمان بهخوبی بازتاب یافته است.
ادبیات عامه,فرهنگ,کرمانشاه,فریبرز همزهای,ورچم
https://rp.razi.ac.ir/article_698.html
https://rp.razi.ac.ir/article_698_2c4676fcaa01abb5fb17876f43089b53.pdf
دانشگاه رازی
پژوهش نامه ادبیات داستانی
2676-6531
2676-654X
5
1
2017
08
23
مؤلّفههای پستمدرن مجموعۀ داستانی یوزپلنگانی که با من دویدهاند بیژن نجدی
75
86
FA
علیرضا
محمودی
استادیار گروه ربان و ادبیات فارسی، دانشگاه زابل
mahmoodi2009@gmail.com
سوسن
پسانین
کارشناسارشد زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه الزهراء، تهران
susan.moein@yahoo.com
در این پژوهش به بررسی ویژگیهای پسامدرنیستی در مجموعۀ داستانی <em>یوزپلنگانی که با من دویدهاند</em> بیژن نجدی پرداخته شده است. مقالۀ حاضر که خوانشی نقّادانه از مجموعۀ <em>یوزپلنگانی که با من دویدهاند</em> بیژن نجدی است، ویژگیهای پسامدرنیستی برخی از داستانهای این مجموعه را در پرتو نظریّههای منتقدانی همچون پاتریشیا وو، بری لوئیس، دیوید لاج و لیندا هاچن نشان میدهد. آنچه خوانش پسامدرنیستی این داستانها را برمیانگیزد، مشاهدۀ بعضی از تمهیدات پسامدرنیستی در تعدادی از داستانهای این مجموعه است که آنها را همسو با آثار پستمدرن قرار میدهد. مجموعۀ داستانی <em>یوزپلنگانی که با من دویدهاند</em>، دارای ده داستان است که در این میان، تنها در شش داستان «استخری پر از کابوس»، «روز اسبریزی»، «شب سهرابکشان»، «چشمهای دکمهای من»، «مرا بفرستید به تونل» و «گیاهی در قرنطینه» برخی از مؤلّفههای پستمدرن همچون: عدم قطعیّت، تناقض، تغییر زاویۀ دید، شکست خط روایت و زمان داستان، فراداستان تاریخنگارانه و ادغام خیال و واقعیّت دیده میشود. در نهایت میتوان گفت، نجدی در تدوین این شش داستان از مجموعۀ <em>یوزپلنگانی که با من دویدهاند</em>، از مشخّصههای مدرن و پستمدرن در کنار یکدیگر بهره برده، نمیتوان این شش داستان را صرفاً مدرن یا پستمدرن خواند.
<strong> </strong>
بیژن نجدی,یوزپلنگانی که با من دویدهاند,داستان,مؤلّفههای پستمدرن
https://rp.razi.ac.ir/article_699.html
https://rp.razi.ac.ir/article_699_ed76d469fc2466bebe707e966522ad89.pdf
دانشگاه رازی
پژوهش نامه ادبیات داستانی
2676-6531
2676-654X
5
1
2017
08
23
آسیبشناسی «روایت ذهنی» در نخستین نمونۀ «تکگویی درونی» داستان فارسی: داستان کوتاه «فردا» از صادق هدایت
91
115
FA
فواد
مولودی
استادیار پژوهشکدۀ تحقیق و توسعۀ علوم انسانی (سمت)
f_molowdi@yahoo.com
روایت ذهنی یکی از شیوههای رایج روایت در داستان مدرنیستی است که نویسندۀ آن، شخصیّت را در کانون داستان قرار میدهد و تمام داستان را، به مثابۀ عرضهگاه مستقیم جریان ذهن و اندیشۀ شخصیّت - در مرحلۀ پیش از گفتار، یا در مرحلۀ گفتار - مینویسد. چنین رویکردی به روایت، طبیعتاً، نظام زیباییشناختی و معرفتشناختی نوینی را ایجاب میکند و نویسندۀ روایت ذهنی برای دستیابی به آن نظام، همزمان، پنج مؤلّفة «زمان» «مکان» «پیرنگ» «شخصیّتپردازی» و «صدای راوی» را در ساخت و پرداختی مدرنیستی و ذهنی عرضه میکند. کیفیّت پردازش این مؤلّفهها علاوه بر آنکه سازندۀ صورت و ساختار اثر است، آشکارکنندۀ مبانی معرفتی نویسندۀ آن نیز هست؛ چراکه هدف غایی در روایت ذهنی، عرضۀ دغدغههای ذهنی شخصیّت مسئلهدار و نمایش محدودیّت شناختی و ادراکی او است. هدایت که در <em>سه قطره خون </em>(1311) و <em>بوف کور </em>(1315) خود را به عنوان پایهگذار مدرنیسم ادبی در داستان ایرانی شناسانده بود، بعدها در داستان کوتاه «فردا» (1325) آگاهانه کوشید روایتی ذهنی خلق کند و پایهگذار این شیوه در داستان فارسی هم باشد. او برای نخستین بار در داستان فارسی، تکگویی درونی دو شخصیّت داستان (مهدی و غلام) را در کنار هم قرار میدهد و در زمانی ذهنی، به طور مستقیم جریان ذهن و اندیشۀ آن دو را عرضه میکند. در مقالۀ حاضر، بر پایۀ چارچوب نظری فوق، به تحلیل روایت ذهنی در داستان کوتاه «فردا» پرداختهایم و کوشیدهایم با نگاهی انتقادی، ضعف و قوّت روایت ذهنی این اثر را در دو حوزۀ صورت و محتوا نشان دهیم تا میزان توفیق هدایت در این شیوۀ روایت معلوم شود.
<strong> </strong>
روایت ذهنی,تکگویی درونی,صادق هدایت,داستان کوتاه,فردا,زیباییشناسی,معرفتشناسی
https://rp.razi.ac.ir/article_700.html
https://rp.razi.ac.ir/article_700_cc6e03f662ae2876b895ed91215381c3.pdf